هنوز ایستاده ام . . .
بگـــذار ســـرنوشـــت راهـــش را بـــرود … !
مـــن ،
همیــن جا ،
درســــت روبــروی دوســـت داشتـــنت و در عمــــق نبـــودنت ،
.
.
.
.
هنوز ایستاده ام . . .
دنیا چیست؟؟؟
پر از بی وفایی و تنهایی..
هرگاه عاشقانه کسی را دوست داری
گرگی بنام تقدیر آن را از تو میگیرد
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ...
ﯾﻪ ﺟﻮﺭ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺩﻟﻨﺸﯿﻨﻦ
ﺩﺳﺖِ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﻫﻢ ﻧﯿﺲ ، ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺧﺪﺍ ﯾﻪ ﺟﻮﺭِ ﺩﯾﮕﻪ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﻮﻥ
ﻣﺜﻼً ﺳﺎﻋﺘﺎ ﮐﻨﺎﺭﺷﻮﻥ ﻣﯿﺸﯿﻨﯽ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤﯿﺸﯽ
ﺍﺻﻼً ﺳﯿﺮ ﻧﻤﯿﺸﯽ ﺍﺯ ﺷﻨﯿﺪﻥِ ﺻﺪﺍﺷﻮﻥ
ﻣﺜﻞِ ﻫﻤﻮﻧﺎ ﮐﻪ ﻭﻗﺖِ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﯾﻬﻮ ﺩﻟﺖ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻭ ﺗﻪ ﺩﻟﺖ ﻣﯿﮕﯽ : ﮐﺎﺵ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯿﻤﻮﻧﺪ !
ﺍﺳﻤﺶ ﺭﻭ ﻋﺸﻖ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻡ
ﺷﺎﯾﺪ ﯾﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦِ ﻋﺠﯿﺒﻪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺣﺴﺶ ﮐﻨﻪ
ﻣﻦ ﺍﺳﻤﺸﻮ " ﻋﺰﯾـﺰ ﺩﻝ ﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩﻥ " ﻣﯿﺬﺍﺭﻡ !
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﺖ ﻫﺴﺘﻦ
ﻫﻤﻮﻧﺎ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻟﺖ ﻗﺮﺻﻪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻫﺴﺘﻦ
ﻫﻤﻮﻧﺎ ﮐﻪ ﺩﻟﮕﯿﺮﺕ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ
ﻫﻤﻮﻧﺎ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺸﻮﻥ ﺑﯽ ﻗﯿﺪ و ﺷﺮﻃﻪ
ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽِ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻥ ﮐﻪ ﺍﺻﻼً ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺩﻭﺳﺸﻮﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻭ ﻣـﻦ ﭼﻘـﺪﺭ ﺍﯾـﻦ ﺑﻌﻀـﯿـﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺭﻭ ﺩﻭﺳـﺖ ﺩﺍﺭﻡ ...
زنــدگــي مَــــــن
زنــدگــي مَــن...
تعـــداد نفــس هآيي كـه ميكـشم نيست
تــعداد لبــخندهــآي شيـربن توست
كــه شيــريني لحــظه هاي من است
پــس...
هميــشه بخـَند بهترينم...
قشنـــــگ نرین نــکرار
تکثیــــــر تو در هـَر ثآنیـه از زندگیـــــم
یــَعــنی
قشنـــــگ نرین نــکراری که هیچ وقــت تکرآر نمیشود
به دنـــیآ دوســتون دآرم خانم فــاتــحــی عزیزم
کـــآش میدآنســـتی
کـــآش میدآنســـتی بَــرآی چشـمـآنم
قشـــنگ تریــن تصــویری
کآش میــدآنستی بَـرآی دستــآنَم
گــرمـا بخــش تَرین جـآیگآهی
کــآش میدآنســتی برآی گوش هــآیَم
دلــــنشین تَــرین تَــرآنه ای
کـــــــــــــآش...
فقـــط کــآش میــدآنستی برآی قلـــبَم
دیــوآنه وآرتَــرین تَپــشی
لبخنـــد بـــزن!
لبخنـــد بـــزن!
بــرآمـدگـي گــونـه هايـت
تـــوان آن را دارد كــه
امـــيد رفتــه را باز گردانـــد
تجـــربه ثابـت كـرده اسـت
كــه گـاهي قــوسي كوچــكـ
ميتــواند معمـــاري بنـايي بـزرگ را
نجـــات دهــد…
يكـ سـلام خشـك و خالي
دست مـن كه نيسـت
اما گمان كنـم دسـت توسـت
كـه حتـي ميتـواند
با يكـ سـلام خشـك و خالي
مـرا بـه زندگـي
اميــدوار كند!
دلتنگ که باشی
دلتنگ که باشی یک تشابه اسم باعث میشود قلبت چندلحظه از کار بایستاد...
تــ ـ ـ ـ ـو هَمــــان
تــ ـ ـ ـ ـو هَمــــان
شَــقـايــِـق مَعــــروفِ سهـــــرابي
تــــا تــ ـ ـ ـ ـو هَــستــي
زِنــدگــــي بـــايَــــد كَــــرد
لبخنـــدم ...
❤ ثابت :) ❤
خاطره هام
سلام
من بعد حدود 8ماه که وبلاگم تو بلاگفا حذف شد مطالبشو پیدا کردم
و این خاطره هامم مربوط به پارساله.
کـــــــــــــــاش مــــيـــــدونــــســـتــــيـــــد...
کاش میدونستیدهرلحظه بیادتونم...ولی...تاحالابهتون نگفتـــــــــــم...!
کاش میدونستید هرکی یادم بره شمارویادم نمیره...!
کاش میدونسید واقعاوازصمیم قلبم دوستتون دارم...!
کاش میدونستیدبراتون این وبلاگو ساختم تاازخوبی هاتون بگـــــــــــم...!
کاش میدونستیدشمابرای من باهمه دبیرا فرق دارید شمامتفاوتید...!
کاش میدونستید حضورتون توی مدرسه بهترین اتفاقـــــــــــــــه...!
کاش میدونستیدنماز جماعت ها وقتی شما مدرسه اید چه قدرخوبــــــــــــــــــه،چه قدرقشنگــــــه...!
کاش میدونستید مهربونیتون نسبت به همه افراد مدرسه بیشتره...!
کاش میدونستیدجدی بودنتون خیلی خوبـــــــــــه...!
کاش میدونستیداین وبلاگ اثبات اینه که من دوستتون دارم وبیادتونم...خیــــــــــــلی...!
کاش میدونستیداینجاکسی براتون می نویسه...!
کاش میدونستیدخانم خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی دوستتون دارم...!
گــــــــــاهــــــــي...
گاهی اوقات دوست داری بدانند که برخی دوست داشتن ها
هراتفاقی هم که بیفتد...
فراموش نمی شوند...نمی شوند...نمی شوند...
وهمیشه درامن ترین مکان قلبت جا دارد...!^_^
گــــاهـــی اوقـــات...
خاطره ی چهارشنبه 16 دی 1394
امتحان زبان فارسی
امروز سر جلسه نشسته بودیم و منتظر بودیم تا بگن شروع کنیم.یه دفعه من خانم فاتحی رو تو سالن دیدم
به ریحانه گفتم من دیگه بدبخت شدم(واسه استرسی که تو امتحان میگرفتم).نمیدونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت.
حرفم که تموم شد خانم فاتحی وارد کلاسی شد که ما امتحان داشتیم...
از اون لحظه دیگه دست و پاهام داشت میلرزید فک کنم امتحانمو گند زدم رفت. نه میتونستم ساعتو نگاه کنم نه سرمو بیارم بالا گردنم داشت میشکست.
وقتی برگه هایی رو که باید امضا میکردیمو آوردن مونده بودم چی کار کنم!!! آخه امضای من ترکیبی از امضای خانم فاتحی و خودم بود.
به هر حال هر جور بود سوالارو جواب دادم.تازه برگه رو هم سه دور کردم.
میخواستم تا آخر امتحان بمونم ولی دیدم دارم جواب سوالارو تغییر میدم پاشدم برگه رو دادم به خانم فاتحی و گفتم بفرمایید خانم فاتحی هم گفت ممنون.
بغض و سکوت
وقتی چشــــــــــــــمانی پر از احساس می شود؛
وقتی دستانی می لرزد؛
وقتی قلــــبی تند می زند،
برای کســــــــی ...
وقتی میخواهی بگویی احساس چشمانت را...
و دلیل لرزش دستانت را...
و میخواهی توصیف کنی سرعت تپش قلبت را...
ولی نمیتوانــــــی...
می بینی نگرانی تمام وجودت را گرفته...
وفقط سکوت می کنی...
سکوت....سکوت...سکوت...
وفقــــــــــط سکوت...
مرا به آرامش می رساند….
آغوشت را نمی خواهم
همین که بیایی و از کنارم رد شوی کافیست...
مرا به آرامش می رساند….
حتی اصطحکاک سایه هایمان کافیست.
“بی تو بی نفسم”
همیشه از تو نوشتم …
از تو گفتم …
از تو و احساست
این اولین بار هم که میخواهم از خودم بنویسم
از خودم و احساسم حرف بزنم
فقط میتوانم بگویم
“بی تو بی نفسم”
دلــتــنــگـی
دلــتــنــگـی
عـیـن آتـش زیـر خـاکـسـتـر اسـتـــ
گـاهـی فـکـر مـیـکـنـي تـمـام شـده
امــا یـکـــ دفـعـه
هــمــهاتـــ را آتـش مـیـزنـد ...!
دلتنگــــــــــ شما و حتـــــــــــــی دست خط و امضـــــــــــای قشنگتـــــــــــــون
فیلم عاشقانه
دلم یک فیلم عاشقانه می خواهد.
پر از سکانس های با تو بودن
و یک دکمه ی تکرار
صدا...
میلیــون میلیــون تــُــن صــدا وجــود داره...
ولــی فقـط و فقـط...
یکــی شــه کــه وقتــی میشنــوی...
دیــوونــه میشــی...
چون دوستش دارم
"هیچ گاه دوست داشتن هایِ پر دلیل را
دوست نداشته ام
وقتی کسی می گوید چرا دوستش داری؟
باید نگاهش کنی ،
لبخند بزنی ،
و بگویی
چون دوستش دارم ..."
و من اینروزها را زندگی میکنم...
زندگی کردن که به همین سادگی نیست
باید باشند بهانه هایی که نبودشان نابودت کند
مثل خنده های کسی
تکه کلام هایی
چشم هایی و لبخدهایی
باید باشد
ریتم ها و موسیقی هایی که دگرگونت کند
بوی عطری خاص که در زندگیت حس شود
دست خطی که دلت را بلرزاند
عکسی که اشکت را در بیاورد
حرفی که دلت را ارام کند
نگاهی که قلبت را جابه جا کند
لبخندی که تو را سرشار از شوق کند
و لحظه ای که تکرارش هر لحظه ارزویت باشد
باید فردی در زندگیت باشد که احساس تو نسبت به او خاص ترین حس درونیت باشد
چون هر سن و سالی هم که داشته باشی
اگر کسی نباشد که به یادش
چشمانت از شادی یا غم پر اشک شود هرگز زندگی نکرده ای...
خوشحالی یعنی...
انتظار کشیدن واسه روزایی که دبیرت میاد مدرسه...
خوشحالی یعنی درس دادنواز معلمت یاد بگیری و به بقیه یاد بدی...
خوشحالی یعنی تو نماز جماعتا دنبال معلمت بگردی...
خوشحالی یعنی وقتی به خاطرات پارسالت فکر میکنی به دیوونه بازی های خودت بخندی...
خوشحالی یعنی قبل از اینکه معلمتو ببینی همه حرفاتو اماده کنی اما وقتی میبینیش اونقدر هل میکنی که همه حرفات یادت میره...
خوشحالی یعنی دیدن خنده معلمت...
خوشحالی یعنی با دیدن معلمت اونقدر خوشحال بشی که انگار کل دنیا رو بهت دادن...
خوشحالی یعنی همیشه به یاد معلمت باشی اونقدر که موقع درس خوندن کتابات پر از اسم اون بشه...
خوشحالی یعنی اونقدر عاشق معلمت باشی که حاضر باشی واسه خوشحالیش هر کاری بکنی...
خوشحالی یعنی وقتی معلمتو میبینی اونقدر استرس میگیری که دستات یخ میزنه و قلبت میخواد از جا کنده بشه...
خوشحالی یعنی هر جا میری اول حال معلمتو ازت بپرسن بعد حال خودتو.اخه همه دنیا میدونن چقدر معلممو دوست دارم و هر وقت اون حالش خوب باشه منم خوبم...
خوشحالی یعنی مثه من یه معلم دوست داشتنی داشته باشی...
خوشحالی یعنی همین...
یعنی یه وبلاگ واسه معلمت بسازی تا بهش بگی:"خانووم...خیلـــــــــــی دوستتون دارم."